نامه ای که در آن شرح جدایی از دوست بود: فراق نامۀ سعدی به هیچ گوش نیامد که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت. سعدی. فراق نامۀ سعدی عجب که در تو نگیرد و اًن شکوت الی الطیر نحن فی الوکناتی. سعدی. رجوع به فراق شود
نامه ای که در آن شرح جدایی از دوست بود: فراق نامۀ سعدی به هیچ گوش نیامد که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت. سعدی. فراق نامۀ سعدی عجب که در تو نگیرد و اًن شکوت الی الطیر نحن فی الوکناتی. سعدی. رجوع به فراق شود
آنکه براستی شهره و نامی شده است، آنکه نام او براستی و درستی بر سر زبانهاست، آنکه نام او براستی مشهور و نامور گردیده است: زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام، نظامی
آنکه براستی شهره و نامی شده است، آنکه نام او براستی و درستی بر سر زبانهاست، آنکه نام او براستی مشهور و نامور گردیده است: زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام، نظامی